[ رسیدن به اهداف بدون برنامه ریزی ممکن نیست.]
بارها جمله ی بالا را شنیده ایم و دفعات بسیاری برنامه ریزی کرده ایم. اما چرا نمی توانیم به برنامه هایمان پایبند باشیم؟ چرا برنامه ها به جای ابزاری برای رسیدن به هدف به معضلی تبدیل می شوند که ما را از اهدافمان دور و دورتر می کنند؟ واقعا برنامه ریزی ضرورتی دارد؟
در ابتدای این مقاله داستانی برایتان می گویم. این داستان در مورد چهار فرد به نام های همه کس ، یک کس ، هرکس و هیچ کس است. هنگامی که یک کار مهم باید انجام شود ، همه مطمئن هستند که یک کس آن را انجام خواهد داد. هر کس می توانست آن کار را انجام دهد ، اما هیچ کس آن را انجام نداد. یک کس به این خاطر عصبانی شد چون این وظیفه همه بود. همه کس فکر کردند هر کس می توانست از عهده آن کار برآید. اما هیچ کس نفهمید که همه کس آن را انجام نخواهد داد. در نتیجه هر کس ، آن چیزی را که هر کس باید انجام می داد ، انجام نداد.
داستان بالا به خوبی ضرورت برنامه ریزی و هدف گذاری به خصوص در کارهای تیمی را بیان می کند. برنامه ها نشانه بهره وری هستند. ما روزهای خود را در محل کار ، آخر هفته ها و زمان خرید یک فروشگاه مواد غذایی برنامه ریزی میکنیم. ما همچنین برای اهداف بلند مدت خود برنامه ریزی می کنیم.
اما با وجود همه این برنامه ریزی ها ، ما اغلب برنامه های خود را کامل نمیکنیم. ما پروژه ها را پس از مهلت تعیین شده به پایان می رسانیم. بعد از چند هفته رفتن به باشگاه را متوقف می کنیم. رژیم “تغذیه سالم” ما دشوار میشود.
چرا؟ دلیل متعهد نبودن به برنامه هایمان چیست؟ چرا با متعهد نبودن ، برنامه ها تبدیل به معضلاتی می کنیم که حس بدی به ما می دهند؟ آیا ابزارهایی برای کمک وجود دارد؟
۱)زمان انجام کارها را کمتر از زمان واقعی آنها در نظر می گیریم : این واقعیت وجود دارد که مردم تمایل دارند مدت زمانی را که برای انجام کارهایشان طول می کشد دست کم بگیرند. ما این کار را انجام می دهیم زیرا بیش از حد به آنچه قصد انجام آن را داریم متکی هستیم. ما تمایل داریم که تجربیات گذشته خود را نادیده بگیریم.
اما به نظر نمی رسد ما برای دیگران همین کار را انجام دهیم. وقتی به این فکر می کنیم برای انجام کاری شخص دیگری چه مدت زمانی نیاز دارد ، تجربه گذشته او را در نظر می گیریم. و مقاصد شخصی او را کمتر مغرض می کنیم.
این تعصب نسبت به اهداف خود می تواند ما را به سمت برنامه ریزی های بد سوق دهد. و به خودمان فرصت کافی برای انجام وظایف ندهیم.
۲)ما بیش از حد به توانایی های خود اطمینان داریم : این به اثر ” Dunning-Kruger” برمی گردد. این اثر ایده ای را مطرح می کند که می گوید وقتی در کاری بد هستیم ، باور داریم که در آن بهتر از آنچه هستیم ، هستیم. وقتی از این اثر در برنامه ریزی هایمان استفاده می کنیم. برنامه هایمان بدون شک قابل اجرا نیستند و ما فقط داریم وقتمان را تلف می کنیم.
۳)ایده آل برنامه ریزی می کنیم و موانع برنامه ریزی را در نظر نمی گیریم : با درست کردن چارچوب زمانی و آگاهی از توانایی های خود می توانیم برنامه های خود را بهتر کنیم. اما چگونه اطمینان حاصل کنیم که برنامه های خود را به روش صحیح تنظیم می کنیم؟
گابریل اوتینگن تحقیقات زیادی درباره بهترین نوع برنامه ها انجام داده است. او دریافت “برنامه هایی” که به سادگی تخیلات مثبت هستند ، در واقع برای تلاش برای رسیدن به اهداف می توانند بد باشند. به عنوان مثال فانتزی این است که “من دوست دارم وقتی کار خود را ترک می کنم هفته آینده آن شغل دیگر را بدست آورم.” و این فاتازی ها کمکی به رسیدن به اهداف نمی کنند و صرفا در حد فانتزی باقی می مانند.
وی دریافت که این تخیلات کافی نیست. و یکی از مولفه های اصلی برای برنامه ریزی موفقیت آمیز ، فکر کردن در مورد موانعی است که ممکن است در راه رسیدن به خواسته شما وجود داشته باشد. شناسایی مواردی که بین شما و تحقق هدف قرار دارد می تواند شما را نسبت به اجرای برنامه خود متعهدتر کند. و به شما این امکان را می دهد که هنگام ظاهر شدن با هر مانعی کنار بیایید.
در مورد دیگر دلایل متعهد نبودن به برنامه ها بیشتر بخوانید.
اگر برنامه ریزی هایتان را با استفاده از نرم افزار های برنامه ریزی آنلاین انجام دهید که مرحله به مرحله پیشرفت شما در برنامه را رصد می کند ، می توانید از متعهد بودن به برنامه هایتان مطمئن باشید.
هدف سنج ساده ترین ابزار برنامه ریزی آنلاین بر اساس شیوه OKR (به روز ترین روش برنامه ریزی در جهان) است. با هدف سنج خودتان را به برنامه هایتان متعهد کنید. همین الان از نسخه رایگان ما استفاده کنید.
بدون دیدگاه