اشتباهات رایج برنامه ریزی استراتژیک کدامند؟
برنامه ریزی یکی از ابتدایی ترین اقدامات سازمانی است.برای هر کسب و کاری برنامه ریزی را به عنوان ابتدایی ترین قدم ها انجام میدهیم.برنامه ریزی استراتژیک فرایندی است که سازمان ها از آن برای پیشبرد و هدایت اهداف، برنامه ها و فعالیت های خود با افق بلند مدت استفاده میکنند.معمولا در برنامه ریزی استراتژیک اشتباهاتی ره میدهد که قصد داریم آنها را بیان کنیم.
در این چارچوب شرکت ها ابتدا شرایط فعلی، نقاط قوت و ضعف و توانمندی های خود را میشناسند و برای دستیابی به اهداف آینده برنام ریزی میکنند.
اگر برنامه ریزی استراتژیک یا راهبردی سازمان به درستی اجرا شود سبب خلق برتری به نسبت رقبا میشود.اما اگر با سهل انگاری دچار اشتباهات در برنامه ریزی استراتژیک شویم نهایتا خسران سازمان و عدم دستیابی به اهداف سازمان نتیجه اقدامات ما خواهد بود.از انجایی که این اشتباهات بسیار حیاتی هستند. در ادامه قصد داریم ۱۲ اشتباه رایج برنامه ریزی استراتژیک و سازمانی را برای شما مخاطب هدف سنج ذکر کنیم.
از اولین اشتباهاتی که در برنامه ریزی استراتژیک ممکن است رخ دهد این است که:
۱٫بازه زمانی طرح خیلی طولانی است
در حالی که انتظار می رود استراتژی های کسب و کار برای مدت طولانی تری ثابت و نسبتاً بدون تغییر باشند،اما برنامه های استراتژیک باید به مکرر بازبینی شوند.هدف این است کاری کنیم که از کهنه شدن آنها جلوگیری شود و سازمان در اجرای طرح انرژی نگه دارد. برنامهریزی بلندمدت قطعاً در دنیای سازمان ها جای خود را دارد، اما افقهای کوتاهتر برنامه ریزی به سازمانها این امکان را میدهد که از اطلاعات ارزشمند فعلی استفاده کنند.
برنامه ریزی کوتاه مدت به سازمان ها کمک میکند در شرایط متغیر جهان امروزی مرتبا اهداف و برنامه ریزی خود را بروزرسانی کنند . اهداف و ابتکارات فرعی جدید با تکمیل و خروج سایرین به سمت بالا حرکت می کنند. از معروف ترین این سبک ها میتوان به مدیریت چابک و برنامه ریزی OKR اشاره کرد.مدیریت چابک به پیشبرد سازمان در شرایط متعیر می انجامد و برنامه ریزی OKR نیز دستیابی به اهداف بلندپروازانه را برای ما میسر میکند.
۲٫ اهداف استراتژیک بیش از حد
سازمانها اغلب فهرست آرزوهای بلندی از اهداف دارند، از هدفهای بینظیر گرفته تا عادی. هدف گذاری کار تقریبا ساده تری است.در عوض، مسئله اصلی داشتن نظم و انضباط برای محدود کردن اهداف اولویتدار به سطح قابل مدیریت و دستیابی است.
هر هدف شامل دنبالهای از برنامهها، ابتکارات، فعالیتها و تحویلهایی است که باید در سرتاسر سازمان مدیریت و اجرا شوند. لذا پیشنهاد میشود از هدف گذاری بیش از حد اجتناب کنید.
در سبک برنامه ریزیOKR میزان ۳ تا ۵ هدف بلند پروازانه در دوره ترجیحا سه ماهه انتخاب و برنامه ریزی میشود.
۳٫ نتایج اهداف قابل اندازه گیری و مرتبط نیستند
اهداف سازمانی باید بر حسب نتایجی ساخته شوند که برای مشتریان، کارکنان و بازارهای سازمان ملموس باشد.
اهداف باید به گونه ای تعریف شوند که بتوان آنها را در لایه های مختلف سازمان به کمک نتایج کلیدی اندازه گیری و مدیریت کرد. در برنامه ریزی OKR برای هر هدف ۳الی۵نتیجه کلیدی به صورت کمی تعریف میشود و پیشبرد اهداف از این طریق انجام میشود.به منظور آشنایی بیشتر شما با این مبحث پیشنهاد میکنیم مقاله نمونه OKR را مطالعه بفرمایید.
۴٫ کارکنان از اهداف بی اطلاع هستند
این مسئله می تواند یک مشکل بزرگ در بسیاری از سازمان ها باشد. هنگامی که فرآیند برنامه ریزی سازمانی افرادی را که واقعاً برنامه را اجرا می کنند در نظر نگیرد، خرابی ها اتفاق می افتد و به ندرت نتایج مطلوب حاصل می شود.
در برنامه ریزی های OKR و چابک همه افراد تیم و دپارتمان ها در جریان همه اقدامات،تصمیم گیری ها و فازهای اجرایی اهداف سازمان می شوند.به طور کلی کارکنان در این سیستم خود و وشایفشان را در پیشبرد اهداف سازمان موثر میدانند.
۵٫ فروشندگان و شرکای کلیدی در نظر گرفته نشده اند
با انتقال اهداف سازمانی به توزیع کنندگان و تامین کنندگان می توان کمک های بسیار مورد نیاز را از این طرف های خارجی برای دستیابی به نتایج دلخواه به دست آورد.
هم فروشندگان و هم شرکای کلیدی جزئی از کسب و کار وزنجیره تامین سیستم ما هستند. هنگام هدف گذاری باید بخش ها و سطوح مختلف سازمانی تحت پوشش قرار گیرند چرا که هدف عملکرد بی نقص سیستم است نه فقط یک دپارتمان مثل بخش فروش.
۶٫ برنامه جای زیادی برای تفسیر باقی می گذارد
این اشتباه معمولاً به نحوه تعریف اهداف سازمانی بازمی گردد. اگر در نحوه تبیین اهداف ابهامی وجود داشته باشد، به راحتی توسط اعضای سازمان سوء تعبیر می شود.
برای هر هدف با نتیجه به وضوح تعریف شده، بسیاری از این ابهامات ناشی از این سوء تعبیر را می توان با انتظارات به وضوح تعریف شده جایگزین کرد. تا با این اقدام از مرتکب شدن این خطا جلوگیری کنیم.
۷٫ شرح شغل مطابق با نتایج استراتژیک مطلوب نیست
هنگامی که شرح وظایف و مسئولیت های شغلی با اهداف شرکت همسو می شود، سازمان ها نتایج بهتری را در اجرای استراتژی می بینند.
همسویی شغلی به افزایش مسئولیت پذیری افراد کمک می کند. هنگامی که شرح وظایف و مسئولیت ها به طور موثر به کارکنان ابلاغ می شود و هنگامی که مسئولیت های اضافی در رابطه با انجام وظایف مرتبط با اهداف استراتژیک به آنها داده می شود – این افراد با نقش های خود و انتظارات پیرامون خود هماهنگ می شوند. هدف ایجاد بازیکنان تیمی توانمند است.
در مدیریت و برنامه ریزی چابک به این اصل توجه ویژه ای میشود و افراد همسو و هم جهت با اهداف سازمانی حرکت میکنند.پیشنهاد میکنیم مقاله نکات طلایی مدیریت وظایف مرتبط با این موضوع را بخوانید.
۸٫ معیارهای عملکردی که با اهداف سازمانی همسو نیستند
علاوه بر موارد فوق، سازمان ها باید معیارهای عملکرد و مشوق هایی را برای کارکنان تعیین کنند. این اندازهگیریهای عملکرد باید از شرح وظایف و مسئولیتهای شغلی مشتق شوند . انگیزههای حاصل باید به اندازه کافی قوی باشد تا تمام لایههای مدیریت را برای دستیابی به اهداف برنامه توانمند کند. در حالی که این یک لایه پیچیدگی به فرآیند برنامه ریزی سازمانی اضافه می کند
غفلت از این مرحله منجر به عملکرد پایین تر خواهد شد. مقاله ای برای آشنایی بیشتر شما با مفهوم ارزیابی عملکرد برای شما گردآوری شده است
۹٫ فرهنگ سازمانی نادیده گرفته شده است
فرآیند برنامه ریزی شرکتی باید فرهنگ سازمانی را در نظر بگیرد. بدون این، تحقق پتانسیل سازمان برای تسلط بر بازار آنها غیرممکن است. فرهنگ نحوه عملکرد سازمان و نحوه تکمیل کار را تعیین می کند. همسویی استراتژی، تاکتیک ها و حکمرانی برای رسیدگی به این ابعاد به طور مثبت بر نتیجه تلاش های برنامه ریزی تأثیر می گذارد.
۱۰٫ ارزش مشتری نادیده گرفته می شود
برنامه ریزی مشتری محور، ذینفع شماره یک شما – مشتری نهایی – را در خط مقدم فعالیت ها و اهداف سازمان قرار می دهد. با ایجاد اهدافی که نشاندهنده نوع ارزشی است که سازمان میتواند برای مشتری ایجاد کند، شما “نمیبینید” و به طور مؤثرتری اعضای سازمان را با نتایج مورد نظر مرتبط خواهید کرد. این نیاز به تجزیه و تحلیل رقابتی برای درک موقعیت، تهدیدات و ارزش پیشنهادی واقعی امروزی پیشنهادات سازمان دارد. لازم نیست همه اهداف ماهیتاً مشتری محور باشند، اما نادیده گرفتن این جنبه در طول برنامه ریزی می تواند منجر به از دست رفتن فرصت ها شود.
۱۱٫ برنامه ریزی عملیاتی نادیده گرفته شده است
یک فرآیند برنامه ریزی شرکتی مؤثر به سازمان این امکان را می دهد که به طور استراتژیک در سطح شرکت و سپس به صورت عملیاتی در سطح واحد تجاری و کوچک برنامه ریزی کند و هر بخش از دیگری پشتیبانی کند. عدم دسترسی به لایه های سازمانی یک مشکل رایج در فرآیندهای برنامه ریزی شرکتی است. این همان جایی است که بودجه بندی ناکافی می تواند وارد عمل شود و منجر به محدودیت منابع شود .اجرای برنامه را تضعیف کند. برنامهریزی استراتژیک برای مؤثر بودن، باید کل سیستم کسبوکار را از بالا به پایین مورد توجه قرار دهد.
۱۲٫ قله ها و دره های دوره ای و فصلی مشرف به نتایج اصلی نادیده گرفته شده است
به خوبی درک شده است که سازمان ها باید در طول فرآیند برنامه ریزی شرکتی، واقعیت های بودجه های مالی را متعادل کنند. همچنین سازمان باید چرخه های اقتصادی مربوطه را نیز در نظر بگیرد .تا توانایی سازمان را برای دستیابی به نتایج دلخواهش تسریع یا مهار کند. به تبع آن میتوان افزایش راندمان افراد، ،تنظیم چرخههای بودجه و بسیاری از عوامل دیگر را شاهد بود.
برنامه ریزی OKRهم در دوره های فصلی و سه ماهه معمولا تنظیم و بررسی میشود تا از رخ دادن خطا ذکر شده پیشگیری شود.
کلام پایانی
در مقاله گردآوری شده سعی کردیم ۱۲ مورد از رایج ترین استباهات برنامه ریزی استراتژیک را ذکر کنیم. انجام یک یا چند مورد از این اشتباهات بالا می تواند برای اجرای استراتژی شرکت مضر باشد. کسب نتیجه دلخواه و اهداف سازمان را مانع شود.علاوه بر آن ممکن است منجر به ضرر و خسران از جانب سرمایه های سازمان نیز بشود.
در نظر گرفته شده است که این لیست شامل همه چیز نیست. اشتباهات زیادی وجود دارد که می تواند یک استراتژی خوب را در حین اجرا از بین ببرد، اما فهرستی که ما پوشش داده ایم به بسیاری از اشتباهات رایجی که باید از آنها اجتناب یا اصلاح شود اشاره می کند.
برای پیشگیری از مرتکب شدن این اشتباهات میتوانیم با اجرای رویکرد چابک بسیاری از اهداف سازمان را تحقق ببخشیم .تیم مجرب هدف سنج در این مسیر پرفراز و نشیب کنار شما است تا با آرامش خاطر بیشتر از مرکتب شدن این خطا ها جلوگیری کنید و سازمانتان را به تعالی برسانید.
بدون دیدگاه